طفلکی درخت ها

من خیلی ناراحتم درخت های بی گناه جنگل گلستان سوختند.

راستی می دونید چند سال طول می کشه تا دوباره یک جنگل درست بشه.خیلی خیلی خیلی زیاد

پس چرا مواظب درخت ها نیستین؟

مگه درختها قشنگ نیستند؟

مگه به ما کمک نمی کنند؟ 

دوست ندارین بارون بیاد؟ 

دوست ندارین برف بباره؟  

دوست ندارین وقتی هوا گرمه برین زیر سایه درختها؟

 

طفلکی درختهای بی زبون.

نظرات 12 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ

آره طفلکی درختا :(

آرزو یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ http://www.ey-kash.blogfa.com/

آدم ها که بزرگ می شن خیلی چیزها رو فراموش می کنن سیب کوچولو مثل دفترهای مشقشون یا مداد های سیاه و قرمز و رنگیشون!

دایی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ http://rod.blogfa.com

گاهی از دست هیچکس کمکی بر نمیاد - منم درختارو دوست دارم دایی

احمد یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ

اگه همه مثل هلیا فکر میکردن خیلی خوب بود. منم خیلی دلم سوخت

احمد دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

هلیا امروز اخبار اعلام کرد آتیشو خاموش کردن. هورااااااااااااااااااااااااا. دیگه غصه نخور

مامانی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ق.ظ

چه قدر دلم برای باران تنگ شده سیب کوچولو

آرزو چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.ey-kash.blogfa.com/

به بارون بگو بیاد ، دلم برای شیشه های بخار کرده تنگ شده ، به جاش منم قول می دم دیگه روی درخت ها یادگاری ، زنده باد درخت، ننویسم :)

ممنونم آرزو جون

دایی پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://rod.blogfa.com

یه دوست برام اس ام اس زد که داشته بارون میومده و آسمون گرفته بوده یه بچه کوچولو رو به اسمون گفته خدا گریه نکن همه چی درست می شه !
حالا کاش همون بچه بخدا می گفت آخدا دلمون گرفته آب کم داریم یه گم گریه کن .اخه خدا بیشتر وقتا به حرف بچه ها گوش می کند...

حمید جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ب.ظ http://rahe-sabz.blogfa.com

با دوستم هم نتونستم صحبت کنم. درخت چنار رو می گم
مثل اینکه یکی از بستگانش اونجا بوده.خیلی ناراحت بود
:(

حمید یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ http://rahe-sabz.blogfa.com

درخت ها خیلی هم زبون دارن.
فقط آروم حرف می زنن که یا صداشون با صدای پرنده ها قاطی می شه یا با اره برقی ها.وگرنه حرف می زنن

نارنج پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ

دلم برای جنگل سوخته میسوزد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ

هلیا جون من ساکن گرگان هستم وقتی می رفتیم ناهار خوران«یکی از محل های نسبتا نزدیک به جنگل گلستان»دودش معلوم بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد