هلیا جون شما کجاها میرین مامیریم سفر کیش شما میرین خارج میدونم از من بخاطر مدرسه ناراحت شدی ولی ببخش اگه رفتین جزایر هاوایی یا قناری به ما بچه ها هم بگو دسته جمعی خوش میگذره البته سفر ما ظهر مارمان شد چون رفتیم جت اسکی من و خواهرم گفتیم فرق نمیکنه که کی اول بره برای همین بابام با در اب شیر یا خط انداخت کیمیا اول شد و رفت و برگشت و هیچی نشد بعد من رفتم چشت روز بد نبینه بابام از دور یک جت دیگه رو دید و وایستاد بعد اون جت به ما زد و همه پرت شدیم تو اب و چون جلیقه برای بابام کوچیک بود و جت اسکی خورده بود به پهلوی بابام 2 4تا دندش شکست و منم رونم کبود شد و به مامانم گفتیمو رفتیم بیمارستان خلاصه بابام چند روزی موند ولی من اومدم خونه پام کبود بودو خواهرم اب یخ گذاشت و کمی ورمش خوابید خلاصه الان مشهدیم البته با فرس کلس بر گشتیم فک نکنی فقط خودتون شیکین حالا الان مشهد تقریبا مهمونامون تموم شذن راستی اسم وبلاگه تو وقتی خونهی شیرین بودم داشت با لب تاب کار میکرد دیدم ببخشید وقتتو گرفتم بایییییییییییییی
سلام کتی جون امیدوارم که پایت خوب شده با شد خدا خیلی بهتون رحم کرد ه مواظب خودت باش . منم دلم برای تو و شیرین تنگ شده
دایی
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 ساعت 08:19 ق.ظ
dobare salam helia joon bebin brat to veblagam javabe nazar gozashtam ashtebah shod bad ashtabahi nazar toro pak kardam anghadr narahat shodam dar har hal mazarat boOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOs bayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
ha rasty che ghadr man khengam asme veblage man vorod afrhde balaye 18 sal mamno ast albate be farsi ast rasty mersi az ketabe ghashanget misi khodahafezzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
نسترن
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 ساعت 08:45 ب.ظ
ما هم به سفر قوچان رفتیم. آنجا خیلی خشک و خرم بود. ما در آنجا چند گربه به ما حمله کردن و اکبر جوجه هایمان را برداشتن بردن، خرا. بعد آمدیم بریم چناران که یهو دیدیم پلیس بزرگراه داره خیلی شیک می گه که بزنین کنار. ما هم زدیم کنار. بعد دیگه مارو بردن پارکینگ. ما الان پارکینگیم این بود تابستان ما
کبریت
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ
لیتوانی؟ من رو یاد ترشی لیته می ندازه اسمش. بابا این چه شهراییه می شازن اینا؟ خیر می بینن؟
فاطمه
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 ساعت 08:47 ب.ظ
ما در گل فروشی هایمان گل های مصنوعی می فروشیم در شهرمان که هیـــــچ
آپم.
یه داستان کوتاه جالب.
از زبون یک...
خودت بیا و ببین...
وای خدا چقد اونجا خوشکله!
عسکهای زیبایی است بیشتر بذار
هلیا جون وحشتناک دلم برات تنگ شده
خیلی شهرش قشنگه عزیزم دوست دارم
کتی
باییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
هلیا جون شما کجاها میرین مامیریم سفر کیش شما میرین خارج میدونم
از من بخاطر مدرسه ناراحت شدی ولی ببخش اگه رفتین جزایر هاوایی یا
قناری به ما بچه ها هم بگو دسته جمعی خوش میگذره البته سفر ما ظهر
مارمان شد چون رفتیم جت اسکی من و خواهرم گفتیم فرق نمیکنه که کی اول بره برای همین بابام با در اب شیر یا خط انداخت کیمیا اول شد و
رفت و برگشت و هیچی نشد بعد من رفتم چشت روز بد نبینه بابام از دور
یک جت دیگه رو دید و وایستاد بعد اون جت به ما زد و همه پرت شدیم تو
اب و چون جلیقه برای بابام کوچیک بود و جت اسکی خورده بود به پهلوی
بابام 2 4تا دندش شکست و منم رونم کبود شد و به مامانم گفتیمو رفتیم بیمارستان خلاصه بابام چند روزی موند ولی من اومدم خونه پام کبود بودو
خواهرم اب یخ گذاشت و کمی ورمش خوابید خلاصه الان مشهدیم البته
با فرس کلس بر گشتیم فک نکنی فقط خودتون شیکین حالا الان مشهد
تقریبا مهمونامون تموم شذن راستی اسم وبلاگه تو وقتی خونهی شیرین
بودم داشت با لب تاب کار میکرد دیدم ببخشید وقتتو گرفتم بایییییییییییییی
سلام کتی جون امیدوارم که پایت خوب شده با شد خدا خیلی بهتون رحم کرد ه مواظب خودت باش . منم دلم برای تو و شیرین تنگ شده
سلام دایی خوش بگذره و تجربه خوبی برات باشه
ممنونم
dobare salam helia joon bebin brat to veblagam javabe nazar
gozashtam ashtebah shod bad ashtabahi nazar toro pak kardam
anghadr narahat shodam dar har hal mazarat
boOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOoOs
bayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
سلام عزیزم عیب نداره دوباره می نویسم
ha rasty che ghadr man khengam asme veblage man vorod afrhde
balaye 18 sal mamno ast albate be farsi ast rasty mersi az ketabe
ghashanget misi khodahafezzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
ما هم به سفر قوچان رفتیم. آنجا خیلی خشک و خرم بود. ما در آنجا چند گربه به ما حمله کردن و اکبر جوجه هایمان را برداشتن بردن، خرا.
بعد آمدیم بریم چناران که یهو دیدیم پلیس بزرگراه داره خیلی شیک می گه که بزنین کنار. ما هم زدیم کنار. بعد دیگه مارو بردن پارکینگ. ما الان پارکینگیم
این بود تابستان ما
لیتوانی؟ من رو یاد ترشی لیته می ندازه اسمش. بابا این چه شهراییه می شازن اینا؟
خیر می بینن؟
ما در گل فروشی هایمان گل های مصنوعی می فروشیم
در شهرمان که هیـــــچ
وای چه جای خوشگلیه .