شب ایرانی

مامانم خیلی به  سنتها احترام می گذارد.  مثلا به من یک قل دوقل یاد داده البته هنوز درست و حسابی یاد نگرفتم.  

توی حیاط خونه بابا جی خط کشیده به من خط بازی یا لی لی یاد داده . 

تابستون کلی سعی کرد تا من طناب بازی یادبگیرم .  

حالا کرسی گذاشته و همه را دعوت کرده خونه مون. 

می خواد مثل قدیما پذیرایی کنه، تا من بدونم سالهای پیش  شب چله چطور برگزار می شد. 

 به قول خودش می خواد یک شب ایرانی برگزار کنه. 


نظرات 5 + ارسال نظر
فاملی دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ http://f-h.blogsky.com

چقدر خوب و شیرین و دل انگیززززززز هلیا جون

کلی خوشحال شدم دیدم آپ کردی :)

اوه راستی منم همسن تو بودم یه قل دو قل رو به خوبی بلد نبودم هنوزم که هنوزه وقتی میریم شهر خودمون، با نوه نتیجه ها این بازی رو دسته جمعی انجام میدیم! :)

حامد شهیدی زنوزی شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ق.ظ

اگه تونستین یه سری هم به ایران بزنید
سیب زنوز هم در خدمت شماست
خوشحال شدم از دیدن عکسات
اخه من امشب خیلی حالم خوب نبود

زهرا چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ http://tarsidan.persianblog.ir

سلام عسیسم این ؟آآآآآآآآآدرسسسسسسسسسسسسسس

جدیدددددددددددددددد وبلاگمهههههههههههههههههه

حمید جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ http://rahe-sabz.blogfa.com

به به:)

نارنج پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ

واااای! دلم ضعف کرد!

جای تو خالی بود خاله جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد